معجز عشق
معجز عشق
معجز عشق
زد دوست كه راز دل او پيدا شد
پيش رنـــــــــدان خرابــات چسان رسوا شد
خـــــواستم راز دلم پيش خودم باشد و بس
در ميخـــــــــانه گشـودند و چنين غوغا شد
ســــــــــر خُم را بگشاييد كه يار آمده است
مــــــــژده اى ميكـده عيش ازلى بر پا شد
ســــــــر زلف تو بنازم كه بافشــــــاندن آن
ذرّه خــــــورشيد شد و قطره همى دريا شد
لب گشودى و ز مى گفتى و ميخواره شدى
پيش ســــاقى همه اسرار جهان افشا شد
گــــــويى از كوچه ميخانه گذر كرده، مسيح
كه بدرگـــــــــــاه خـــــــــداوند بلند آوا شد
معجــــــــــــــــز عشق ندانى تو زليخا داند
كه بـــــــــرش يوسف محبوب چنان زيبا شد
منبع:www.imam-khomeini-isf.com
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}